میان این همه نقطه ضعف ام؛ یک نقطه ی قوت دارم که از داشتنش بسی شادمانم. می توانم چنان خودم را خونسرد نشان بدهم انگار نه انگار که در درونم دیگی در حال جوشیدن است، انگار نه انگار که از حرف هایش رنجیده ام ،انگار نه انگار که همین دو دقیقه پیشش زده ام چیزی را شکسته ام، انگار نه انگار که دندان هایم دارند روی هم کشیده می شوند،انگار نه انگار که از درون دارم می شکنم، انگار نه انگار که تو را با او دیده ام، انگار نه انگار که او را با تو دیده ام.
+ می شود لطف نموده کتاب های خوبی که خوانده اید و خوشتان امده یا خوشتان نیامده را معرفی بنمایید.