آقای درویش مصطفا! دلِ آدم مثل اناره؛ درست . باید چلاندش؛ درست. حکما شیره اش مطبوعه؛ درست. اما اما دلِ آدم را که می ترکانند، دیگر شیره نیست، خونابه است. بازم مطبوعه؟
من او - رضا امیرخانی
آقای درویش مصطفا! دلِ آدم مثل اناره؛ درست . باید چلاندش؛ درست. حکما شیره اش مطبوعه؛ درست. اما اما دلِ آدم را که می ترکانند، دیگر شیره نیست، خونابه است. بازم مطبوعه؟
من او - رضا امیرخانی
شکسپیر هم اگر روزه می گرفت به جای اینکه بودن و نبودن برایش مسأله بشود، می گفت : سحری خوردن یا خوابیدن ؟ مسأله این است.
+ خیلی خوبه ک ماه رمضون داریم؛ نیست؟
می توانید؟کسی که در یک اتاقک آسانسور گیر افتاده و راه فراری هم ندارد؛ از آمد دنیا فوبیای جای بسته هم دارد را تصور کنید .می توانید؟ نفس نفس زدن هایش را تصور کنید. می توانید؟ عرق روی اش را تصور کنید . می توانید؟...
می خواستم از بی قراری این روزهایمان بنویسم،از دلتنگی ای که نیست، از انتظاری که نمی کشیم،از غریبی و غربتی که حس می کنیم؛ نتوانستم.فقط ، فقط کاش که همین فردا همه چیز تمام شود. خسته ایم، خیلی وقت است که خسته ایم ، خیلی وقت است که خیلی خسته ایم.