يكشنبه ۲۲ شهریور ۹۴
گفت برنامت برای آینده ت چی هست؟
مغزم داشت جان می کند که بپرسد کدامش منظورت هست؟ نگاه کردم ، ساکت شدم ، بعدش گفتم این کارم که گیر تو هس رو تمامش کنم، بلکه از دستت راحت بشم. بعدش حتما باید با مامان و بابا برم مسافرت. بعدش اول پاییز می شه ،اون موقع باید یه سرما بخورم طوری که 7 روز به تمام با لذت بخوابم. بیدار بشم یا نه مهم نیست . همه ی این ها را توی دلم گفتم. بعدش خندیدم و گفتم : فعلا باید اینو تمومش کنم بعدش هم درس بخونم.