شنبه ۲۹ اسفند ۹۴
همیشه ی خدا از ضعیف بودن بدم می آمده، دست کم از وقتی که فهمیدم زندگی رسم ش ناز کشیدن نیست. هیچ وقت دوست نداشتم آدم ضعیفی باشم، از آدم های ضعیف بدم می آمده از این آدم هایی که اهل فرار یوده اند، سر اینکه ضعیف بوده اند. دوست نداشتم از این آدم هایی باشم که تا تقی به توقی می خورد فرار می کنند. یا از این آدم هایی که سر بی ارزش ترین یا حتی با ارزش ترین چیزها، های های گریه سر بدهند . یا از این آدم هایی که برای روبرو شدن با چیزهای آزاردهنده هیچ وقت پیش قدم نمی شوند. آدم هایی که راحت ترین راه را انتخاب می کنند، فرار. یا آدم های بزدلی که در جا می زنند. آن هایی که سکوتی احمقانه را به حرف زدن ترجیح می دهند و یا آن هایی که خودشان را به راحتی می کشند کنار به جای اینکه بایستند و لااقل خودشان را به خودشان ثابت کنند.همیشه سعی کرده ام ضعیف نباشم اما بوده ام . یک جاهایی ضعیف بوده ام.
سال جدید، وقت انجام کارهای جدید است.سال جدید فرصتی ست برای شهامت داشتن ، برای ضعیف نبودن. آخرین باری که سعی کرده اید ضعیف نباشید، کی بوده؟