يكشنبه ۱۱ بهمن ۹۴
تا حالا حتما نشسته اید و ذوب شدن یخ را تماشا کرده اید و لذت برده اید. اگر هم تماشا نکرده اید من برایتان می گوییم که تماشایش چطور است. یک تکه یخ را توی ظرفی گذاشته و می نشینیم و ساعت ها منتظر ذوب شدن آن می شویم . نگاه می کنیم ، نگاه می کنیم و یخ آرام آرام ذوب می شود. وقتی که خوب زُل زدیم و حوصله مان تمام شد یخ هم ذوب شده و به صورت آب در می آید. آبی که شکل ظرف را به خود می گیرد. خب ذوب شدن یعنی چه؟ منظورم این ذوب شدن نیست ها. اینکه می گویند "فُلانی ذوب شده" را می گویم. مگر فُلانی ها هم ذوب می شوند؟ منظورم این است که می گویند "فُلانی ذوبِ فُلان چیز شده" یا "فُلانی ذوبِ فُلانی شده." ، بگذارید این را هم بگوییم. ما آدم ها وقتی ذوبِ چیزی یا کسی می شویم خودمان را یادمان می رود و آرام آرام شروع می کنیم به ذوب شدن. یکی ذوبِ درس می شود، یکی ذوبِ مخدر ، یکی ذوبِ شغل اش و یک هم ذوبِ تو*. ما را چه می شود که خودمان را یادمان می رود و شروع می کنیم به ذوب شدن. آرام آرام آب می شویم، آنقدر آرام که خودمان هم حالی مان نمی شود. آنقدر متمرکز می شویم روی ذوب شدن که دیگر به چیزی غیر اش توجه نداریم. آنقدر ذوب می شویم که دیگر آن تکه یخ سرد و محکم نیستیم. آرام آرام با ذوب شدن خودمان، با رفتن عمرمان آب می شویم، آبی که توی هر ظرفی بریزند شکل آن را می گیریم. شکل افکار فُلانی، شکل عقاید فُلانی ، شکل علایق فُلانی را می گیریم.بگذارید اینطور بگوییم در یک کلام تمام می شویم، برای خودمان لااقل. آدم ها با ذوب شدن تمام می شوند. به این تمام شدن می گویند ذوبِ چیزی شدن، ذوبِ فلانی شدن.
* تو ، تمام تو های خاصِ عالم.