این روزهایِ من

من ، یک آدم معمولی ام!

" سکینه "

خنده هایش که تمام شد برگشت گفت : " اسم تو را باید می گذاشتند ،سکینه ." نه ناراحت شدم ، نه خوشحال شدم و نه تعجب کردم ، لبخند زدم. دوباره زد زیر خنده ،گفت: "جای تو هر دختر دیگری که بود ، قشقرق به پا می کرد." چقدر بدم آمد از مقایسه شدن و لبخند زدم . جدی شد و گفت : " سکینه یعنی تسکین دهنده، یعنی آرامش ." این بار هم لبخند زدم. با دودلی لبخند زدم.

۴ موافق ۰ مخالف