پنجشنبه ۱۸ آذر ۹۵
اگر یک روزی خدا می آمد و می گفت : " خدا بشو" بهش می گفتم " بنده ام ، نمی دونی چقدر کیف داره این بالا بنشینی و آدم ها رو کنار هم بچینی."
یکی از هزار تا اگر خدا بودم هایم .
اگر یک روزی خدا می آمد و می گفت : " خدا بشو" بهش می گفتم " بنده ام ، نمی دونی چقدر کیف داره این بالا بنشینی و آدم ها رو کنار هم بچینی."
یکی از هزار تا اگر خدا بودم هایم .
اگر یک روزی خدا می آمد و می گفت :" خدا بشو" ، بهش می گفتم "بنده ام ، من از آدمایی که وقتی داغونم و دستمو به سمتشون میگیرم و اونا با آرامش تمام دستشونو میزارن زیر چونشون و زُل میزنن بهم و با یه لبخند پر از آرامش میفهمونن بهم که باید صبر کنم حرصم میگیره. "
یکی از هزار تا اگر خدا بودم هایم .
اگر یک روزی خدا می آمد و می گفت :" خدا بشو" ، بهش می گفتم "بنده ام نمی بخشمت که منو کشوندی آوردی اینجا و مجبورم کردی به بودن نگفتی هم چرا ، منم موندم حیرون و سرگردون "
یکی از هزار تا اگر خدا بودم هایم .