چهارشنبه ۲۳ تیر ۹۵
اگر یک روزی خدا می آمد و می گفت :" خدا بشو" ، بهش می گفتم "بنده ام ، من از آدمایی که وقتی داغونم و دستمو به سمتشون میگیرم و اونا با آرامش تمام دستشونو میزارن زیر چونشون و زُل میزنن بهم و با یه لبخند پر از آرامش میفهمونن بهم که باید صبر کنم حرصم میگیره. "
یکی از هزار تا اگر خدا بودم هایم .