این روزهایِ من

من ، یک آدم معمولی ام!

" لب "

اولین بار که لب دیدم کی بود را یادم نمی آید، منظورم کاربرد خاص تر لب هاست توی زندگی مان. اما اولین بار که فهمیدم همین لب هایمان می تواند کاربرد دیگری هم توی زندگی مان داشته باشند سیزده ساله بودم. سعیده هم کلاسی ام برای من و فاطمه دوستم تعریف می کرد که با دختر خاله هایش داشته اند  فلان صحنه ی لب از فلان فیلم از فلان  شبکه ی ماهواره را می دیده اند که خاله اش آمده و آنها مجبور شده اند شبکه را عوض کنند و این ضد حال بوده. آن لحظه بود که مغز من می زد توی سرم که بفهمد چه می گوید؟مگر چه بوده که پنهان کرده اند؟ صحنه ی لب یعنی چه؟ هم معنی صحنه را می دانستم و هم معنی لب را اما معنی این دوتا کنار هم را نه.قبل از اینکه بخواهم تصمیم بگیرم که بپرسم یا که نه، پرسیده بودم ، صحنه لب؟ مگه چیه؟  و آن موقع بود که بعد از توضیح سعیده که اتفاقا با تعجب زیادی هم همراه بود من فهمیدم  لب ها جز رژ خوردن ، حرف زدن ، پوست پوست شدن و بوسیدن معمولی ، می توانند کاربرد خاص تری هم توی زندگی ما داشته باشند. بعد از حرف ها ی سعیده تا مدت ها حرفی از لب با کسی نزدم  ولی این کاربرد خاص لب توی ذهنم بود ، دوست داشتم از این صحنه ها ببینم  ولی ما آن موقع ها ماهواره نداشتیم البته همین الآنش هم نداریم؛ بابا مخالف بود، ما هم فکر می کردیم ماهواره غولی است که اگر بیاید خانه مان بنیان خانواده ی صمیمی مان را به آتش می کشد و روی تربیت ما اثر دارد این بود که پیگیر داشتنش نشدیم و تمام صحنه هایی که آن موقع می دیدیم خلاصه می شد توی سی دی های رقص محمد خردادیان که مامان از خانم بیانی می گرفت که مثلا ما رقص یاد بگیریم، عقیده داشت دختر هایش باید بلد  باشند برقص اند که ما هم هیچ کداممان از این سی دی های آموزشی به جایی نرسیدیم و البته بدون آن ها هم به جایی نرسیدیم.

بعتد تر ها توی پانزده شانزده سالگی ام که تلویزیون برای اتاقمان خریدند که تلویزیون بابا از تلویزیون ما جدا شد، همان موقع ها که دی وی دی ها و دی وی دی پلیر ها روی کار بودند، همان وقت ها که سریال های ضعیف کره ای مد بود، من بالاخره می توانستم یک صحنه ی لب ببینم اما همین که احتمال می دادم شاید صحنه ای از لب یا صحنه ای دیگر باشد فیلم را می زدم جلوترش که مبادا صحنه ای را ببینم با یک ترس خاصی طوری که گاهی فیلم تمام می شد و بدون دیدن هیچ صحنه ای عذاب وجدان داشتم که من فیلم بدون سانسور دیده ام. 

بزرگتر هم که شدم ، دیدن این صحنه ها که راحت تر از قبل شد، فیلم های آمریکایی پر از صحنه ها که مد شد که من خوب می فهمیدم صحنه ی لب چه است که دیگر ترسی از دیدن صحنه های فیلم  نداشتم هیچ علاقه ای به دیدن صحنه ی لب نداشتم ، انگار که یک چیز عادی باشد برایم دیگر مهم جلوه نمی کرد و خلاصه اینکه من با این همه سن ام هنوز یک صحنه ی لب درست و حسابی ندیده ام . 

+ اینجا نیاز دارد به کلی تغییر . به زودی "  این روزهای من " را تغییر خواهم داد؛ اما اینکه این به زودی کی باشد خود هم نمی دانم . 

۹ موافق ۰ مخالف
چی بگم, من خیلی بچه بودم که این چیزا رفت توی مغزم... 

لزوما این بد نیست 

شاید خوب باشه...

واقعا
چقدر تو زندگی مون تابو داریم....

به نظر شما این خوبه یا بد؟


ولی اشتباه بود هر چیزی بزرگ میکردن البت گاهی اوقات حق داشتن

چی اشتباه بود؟

کی چیزی رو بزرگ میکرد؟
حق چی داشتن؟
ببخشید ولی متوجه نشدم :)

دغدغه ی جالبی بود
اولین باره می بینم یکی با جرات در مورد این موضوع حرف زده
البته احساس می کنم از فرهنگ ایرانی به دور باشه
ولی هیچوقت نفهمیدم چرا اینقدر روش حساسن!

یاد یه شعر افتادم که یه بار بی هوا روی یه کاغذ نوشتم و مادرم وقتی خوند کلی بلبشو راه انداخت:
بوسه مگر چیست؟ فشار دو لب
این که گناه نیست، چه روز و چه شب! :)

این یه واقعیته که هممون تو زندگی مون داشتیم :)

مادر و پدرا فکر میکنن ما اگر اسمشو بیاریم یه بهشون فک کنیم یا ببینیم از راه به دور میشیم :دی

داشتم فک میکردم خودم کی اولین بار این مورد رو دیدم یادم نمیاد

مورد  رو خیلی خوب گفتین :دی

ندآی عزیز... خوشحالم بازم میخونمت :)

منم خوشحالم

ممنونم ، این لطفته ثریای عزیز  :)
ممنون بابت آ ندآ :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">