این روزهایِ من

من ، یک آدم معمولی ام!

" خوشبخت ترین زنِ دنیا "

مامان وقتی 17 ساله بوده ازدواج کرده. بابا وقتی 22 ساله بوده خودش مامان رو انتخاب کرده . مامان می گوید  بابا شیفته اش بوده و قبل تر ها برایش شعر عاشقانه می گفته. اما بابا انکار می کند. با برق چشم ها و لبخند روی لب هایش، انکار می کند. مامان عاشق است هنوز شعر ها را حفظ می خواند. بابا مغرور است.  مامان را خیلی خیلی دوست دارد. مامان صبور است. بابا مثل جوان های امروزی بلد نیست هر روز به مامان بگویید "دوستش دارد" اما به سبک خودش دوستش دارد .بابا خودخواه نیست. بابا پا به پای ما شیطنت دارد. مامان همیشه لبخند دارد. بابا هنوز عاشق است. همه ی این ها به کنار . بابا دروغ گفتن بلد نیست. مامان قطعا خوشبخت ترین زن دنیاست. ، چون بابا بلد نیست دروغ بگوید.  

۱ موافق ۰ مخالف
البته مادر خوشبخت ترین هستن بابت این خصیصه
اما
حتمن پدر با خاطر این صداقت بیش از حد حتمن سختی های زیادی کشیده تا به این مروز
منظور از سختی تحمل محدودیت ها و مرارت هایی که میشده با کمی تغییر دادن واژه ها و به کار بردن جور دیگه اش از دستشون رها شد

"صداقت بیش از حد " چه تعبیر جالبی . ولی دروغ نگفتن با صداقت بیش از حد یکی نیست البته به نظر من 

دروغ ذاتا دروغه. حتی با پس و پیش کردن کلمه ها البته به نظر من 
+ :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">