این روزهایِ من

من ، یک آدم معمولی ام!

" لبخند هایش ، محشر بود "

"ش" هم کلاسی اول دبیرستانم بود.فوق العاده مهربان و آرام و البته درس خوان بود.دقیق یادم نیست چند صندلی آن طرف تر ، ردیف اول، گوشه ی کلاس، کنار پنجره می نشست. قد بلندی داشت. هیکلی ترین مان توی کلاس بود. هندبال خوب بازی می کرد، خیلی خوب اما همیشه توی دروازه بود.بچه پولدار بود؛ اما یک غم بزرگ توی چشم هایش بود.بعد از اول دبیرستان دیگر ندیدمش. برایم سوال بود چرا یکهو رفت؟ چند وقت پیش، یعنی چیزی حول و حوش هفت هشت سال بعد توی فیس بو ک پیدایش کردم.خبری از "ش" سابق نبود؛ فقط لبخندش و غم چشم هایش  را از هفت هشت سال پیش داشت .حتی اسمش را هم نداشت. " ش" ی مهربان موهایش کوتاه بود، صورتش ...


تا حالا چیزی در مورد " ترنسکچوال" ها شنیده اید؟ تا حالا به ترنس ها فکرکرده اید؟ تا حالا خودتان را جای ترنس ها گذاشته اید؟ مشکلاتشان را می توانید تصور کنید؟ حجم تنهایی و بی کسی شان را می توانید درک کنید؟ غم چشم هایشان را دیده اید؟


+در مورد ترنس ها نباید کوته فکر آگاه بود.

+نگاه ، حرف و پوزخند های ما نباید درد اضافه باشد برایشان.

+ترنسکچول ها با همجنس خواه ها فرق دارند.

۴ موافق ۰ مخالف
نه تا حالا یزی در مورد ترانس ... نشنیده ایم.
حالا چیه این ؟؟؟

میشه خودتون سرچ کنید؛ امکانش برام نیست که لینکشو براتون بزارم.

چه قدر سخت... :(

بیشتر درده تا سخت 

میشه مشکلاتشون رو نه حالا رفع ولی تا حدی کاهش داد...

یه انجمن دارند ، یه انجمن چهارساله ولی خب هنوز جامعه اونجور که باید  باهاشون کنار نیومده

خیلی باید بگذره تا این آدما طعم زندگی آرومو بچشن...
به بچه‌های ما برسه فکر کنم!

امیدوارم بچشن 

میدونی چیه ؛ روحشون بیشتر درگیره تا جسمشون  
خیلی سخته خیلی

یه کامنتی نوشتم و پاک کردم!

کاش بنویسیش !

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">