این روزهایِ من

من ، یک آدم معمولی ام!

" حافظه تصویری"

ده سال پیش که سیزده ساله بودم برای بازدید از فسیل های پژوهشکده با مدرسه رفته بودیم. آقای "ب" یک فسیل بالا گرفت و گفت بین فسیل ها شبیه این را ندیده اید؟ همه یک صدا گفتند نه. ولی منمطمئن بودم که دیده ام ، با صدای آرام که ناشی از نداشتن اعتماد به نفس ام  بود گفتم من دیده ام. طوری پرسیدمطمئنی که می خواستم درجا بزنم و بگوییم نه الکی گفتم، امامطمئن بودم که دیده ام ، سرم را پایین بالا کردم که یعنی دیده ام. گفت برو بیاورش. رفتم بین قفسه ها. از قفسه ی دوم سمت چپ دیوار ردیف هشت اُم  فسیل را برداشتم و برایش آوردم. لبخند زد و گفت آفرین به دقت ات، خودکاری نقره ای جایزه ام داد و به بچه ها گفت که تشویقم کنند. آن روز فهمیدم دقت به اندازه ی دقت در جمله ی منفور "بیشتر دقت کن" های روی برگه های امتحانی ام  هم بد نیست . از همان روز به بعد امتحان های مهم ام را با خودکار دقت ام می نوشتم . از همان لحظه فهمیدم باید به چشم هایم اعتماد کنم ،حالا  خیلی وقت است دیگر برایم نمی نویسند بیشتر دقت کن،خیلی وقت است که خودکارم دیگر رنگ ندارد  خیلی وقت است که امتحان های مهم زندگی ام مثل قبل برایم مهم نیستند اما هنوزم دقتم بالاست. خیلی وقت است که یاد گرفته ام به چشم هایم بیشتر از خودم مطمئن باشم . خیلی وقت است که دقتم بالاست ، در مورد تو ناشیانه بالاتر.

۴ موافق ۰ مخالف
ناشیانه بالاتر:)

ناشیانه بالا بودن خیلی خوب نیست :) 


من حافظه تصویری م از یه سنی به بعد خوب شد البته نسبت به قبل خودم

فکر کنم من اون نه ماه هم یادم باشه ، دنیای قبل از این دنیا 

متن زیبایی بود

ممنونم :)

در مورد من؟

مدیونی اگر یک لحظه شک کنی 

من لاصمب از همون اول یادمه 

لامصب :)

میدونستم :دی
:|

حتی "قلاش" چاووشی هم برای تو هس

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">