این روزهایِ من

من ، یک آدم معمولی ام!

" نقطه ضعف "

نشسته آن طرف میز، سرش را بالاتر از صفحه ی لپ تاپش می آورد و زل میزند توی چشم هایم و می گوید: " قیافت غلط اندازه." سرم را بالا  می آورم؛ ابروهایم را می دهم بالا و نگاهش می کنم و پوزخند میزنم. ادامه می دهد: "خیلی خودتو قوی نشون می دی، در حالی که یه حجم بزرگی از ضعف رو داری. نمیزاری کسی بفهمه قوی نیستی." یخ میکنم و تمام تنم آوار می شود، شانه هایم می افتند و لبخند میزنم و چیزی نمی گویم ." خودتو پشت همین حرف نزدن هات قایم کردی." نگاهش می کنم و از پشت میز بلند می شوم. دوست دارم سرش داد بکشم .درست زده وسط خال؛ من چیزی به بزرگی قوی نبودن را از عالم و آدم پنهان می کنم. 

۷ موافق ۰ مخالف
دختر میدونی من بعد نابودی بلاگفا چقـــــدر دنبالت گشتم؟ *_*

+ از زمان پاراگراف آبی وبلاگت رو دنبال می‌کردم. گروه خوبی بودین. :دی
پرنیان رو دیگه پیدا نکردم ولی. "بوی شاتوت در حوالی کلمات" بود.
بی‌نهایت خوشحال شدم وقتی دیدم هنوز مینویسی. ><

سلااااااام ای غریبه ی آشنا 

ممنون. کامنتت کلی انرژی بهم داد

فالگیر بود؟

ظاهرا نه

این نقطه ضعف اکثر آدمهاست

چقدر شبیه همیم

وقتی ادم خودش را قوی نشون بده ..یواش یواش ..قوی میشه ..زمان میبره ..ولی تلقین نیروی عجیبی داره ....

یه ادم قوی تو خالی میشه

میدونی من اگه همچین آدم ترسناکی کنارم میشست که بی مقدمه یهو نه میذاشت نه برمیداشت صاف میزد وسط خال، ترورش می کردم. خطرناکه.

خودمم میدونم خیلی خطرناکن خیلی

تامل برانگیز بود

میدونم :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">