این روزهایِ من

من ، یک آدم معمولی ام!

" شما هم این روزا وقت کم میارید؟! "

آخرین باری که اینقدر ی خسته بودم را یادم نمیاد، خسته جسمی و راضی از تمام کارایی که کردم ، یه خستگیِ خیلی خوب. درد ریشه های موهاتونو تا حالا حس کردید وقتی که کش موهاتونو باز میکنید، چه حس دردناکِ خوبیه، دقیقا همینجوریه، از یک طرف دیگه نمیدونم چطور مغزمو خاموش کنم و بخوابم، و حتما این اولین شب از این چند ساله اخیره  که دوست دارم فردا و البته فردا ها برسند تا من زودتر به کارام برسم .


+ یه پسر همسایه داریم جدیدا هرموقع می بینه منو، میگه خسته نباشید حالا میخواد هفت صبح باشه، میخواد 10 صبح باشه، میخواد 12 ظهر باشه یا حتی 12 شب.

۵ موافق ۰ مخالف
من هم حتی..

+اون حسو می فهمم.. مثل حال وقتیه که خودنویستو میذاری زمینو به طرحی که کشیدی نگاه می کنی.‌. ساعت ۳ صبحه.. از خستگی ولو میشی و یه لبخند بزرگ راضی رو لباته
++ به پسر همسایه سلام برسون :))
خدا خیرش بده

آفرین خانم معمار گل :))
بدون سلام عزیزی شما ، سلامت باشی

چه پسر همسایه ی خوبی :دی

راضیم از این خستگی :دی

منم راضی ام زیاد
سلام داره خدمتتون، غلامه :))

چه خستگی  خوبی ... از این خستگی ها دلم خواست
منم داداشم یه دوستی داشت کارمند یه اداره بود تلفن زیاد جواب میداد . عادت کرده بود به همه بگه خسته نباشید . هروقت زنگ میزد خونه ما میگفت سلام خسته نباشید :)))

خیلی خوبه
:)))
دو تا از پسر همسایه هامون همینجورند، آدم به خودش شک میکنه

+ سلام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">